حتما حتما حتما باید از خانواده ای که برام نماد عشق واقعی هستن بنویسم، خاله ی بزرگم و شوهرخاله ی بزرگوارم :) 

انقدر توی خونشون عشق و احترام وجود داره که چی بگم هروقت میام اینجا دلم نمیخواد برم دقیقا همینقدر چترم :) 

همیشه حسرت اینو دارم که کاش منم دخترشون بودم هیچ تبعیضی بین دختر و پسراشون وجود نداره، اینکه میگن آدم نون عقیده اش رو میخوره واقعا صحت داره شوهرخاله ام اصلا مذهبی نیست نه نماز نه روزه نه هیچ اعمال دینی و زیارتی و غیره ای( دقیقا چیزایی که اگه انجامشون ندیم متهم میشیم به اینکه خدا طردمون کرده یا ما خدارو دوست نداریم که البته گور بابای هرکی این حرفارو میزنه :)) اما چون عقاید منطقی و پاک و درستی داره و هیچوقت غیبت کسی رو نکرده هیچوقت بد کسی رو نگفته هیچوقت باعث دلخوری کسی نشده هیچ حرف بدی از دهنش نمیشنوید حتی در مورد دشمنش انقدر که حد و حدود زندگی و نگاه و زبان و فکر و دلش رو داره که چی بگم در واقع میتونم بگم جهارچوب اخلاقی اعتقادی زندگیش عالیه و محکم ترین پشتوانه ی آرامش و خوشبختی خودش و خانواده اشه. 

چقدر دوسش دارم خدا میدونه حقیقتا من حسرت اینو دارم که کاش پدرم اون بود نه بابای فعلی خودم :( 

خونه ی خاله یه چیز دیگه ست اینجا از همه غوغای جهان فارغ میشید و سالم ترین فضا رو از نظر روانی تجربه میکنید. 

اگه دوباره قرار باشه به دنیا بیام دختر این خانواده بودن رو انتخاب میکنم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

newsfasport دوربین های دیجیتال Steve کشتی ِ ناخدا مثل دال مطالب سنگ شناسی ايران مهد تمدن کهن فرش سجاده اي ماشيني آهنگری